دکتر غلام رضا مقدم
رئیس گروه جامعهشناسی اخلاق انجمن جامعه شناسی ایران
جامعه شناسی اخلاق به بررسی وضع واقعی اصول اخلاقی در درون مناسبات رفتاری و تعاملات روزمره افراد جامعه میپردازد و سعی دارد با درک ساخت و نظام کنش اجتماعی به فهم درستی از چرایی و چیستی وضع اخلاقی در جامعه دست پیدا کند. امری که تاکنون بطور جدی از سوی جامعهشناسی دنبال نشده است.
در سالهای اخیر با تقسیم کار بین حوزههای مختلف و تخصصی شدن جامعه شناسی همچون دیگر رشتههای علمی، شاهد ظهور و بروز زمینههای متفاوت و بسیار تخصصی تری از حوزههای جامعه شناسی با عناوین مختلف، از سیاسی گرفته تا جامعه شناسی شهری، روستایی، گروههای مختلف اجتماعی، مسائل اجتماعی و... در ایران هستیم. هر یک از این حوزهها حول یک مسأله اجتماعی مهم شکل گرفتهاند. جای تعجب است که مسأله مهمی چون اخلاق که یک مسأله جمعی و اجتماعی است تاکنون مورد توجه جامعه شناسان ایرانی قرار نگرفته است. گرچه مطالعات و طرحهای جسته و گریختهای از سوی برخی از همکاران از سر علاقه شخصی مطرح شده است اما هیچگاه شاهد یک جریان منظم و مستمر در این زمینه نبودهایم.
اکنون در وضعیتی به سر میبریم که روز به روز مباحث اخلاقی جدی تری در جامعه ما مطرح میشود. در این بین چند صباحی است مسئولان نیز عینک خوش بینی را برداشته و با نگاهی واقع بینانه شیوع بداخلاقیهای اجتماعی را هشدار میدهند. در چنین وضعیتی سخن گفتن از چیستی اخلاق و شناسایی منابع اخلاقی چندان راهگشا نخواهد بود. در اینجا سؤالاتی از این قبیل که چه عوامل سلبی و ایجابی در ایجاد چنین شرایطی دخیل بودهاند بیشتر مفید خواهد افتاد. این که چرا مردم در دو راهیهای اخلاقی سعی در انتخاب موارد غیر اخلاقی میکنند یا این که چه زمینههای ساختاری و اجتماعی باعث شکلگیری رفتارهای غیر اخلاقی میشود از جمله سؤالاتی است که پاسخ به آن در چارچوب جامعه شناسی اخلاق قرار میگیرد.
در واقع جامعه شناسی اخلاق به دنبال جستوجوی علت رفتارهای اخلاقی یا غیراخلاقی واقع شده در متن جامعه است در حالی که فلسفه اخلاق بیشتر به دنبال دلایل اخلاقی است. به عنوان مثال پرسش از علل رواج یک امر نابهنجار و غیر اخلاقی در جامعه سؤالی جامعه شناختی است که موضوع آن بحث اخلاق است.
صحبت از اخلاق دغدغه اصلی بیشتر جامعه شناسان کلاسیک از جمله دورکیم است. او در تمام آثارش از تقسیم کار گرفته تا صور بنیادی حیات دینی، کارل مارکس در صحبت از خودبیگانگی انسان و سوءاستفاده سرمایهداری از انسان، ماکس وبر در بحث قفس آهنین بر آمده از مناسبات سخت بوروکراتیک، زیمل در مباحث جامعهشناسی شهری خود و در بین معاصران هابرماس، گیدنز و بوردیو همگی به نوعی این دغدغه را در آثار و افکار خود بروز دادهاند.
بسیاری از موارد مربوط به اخلاق اجتماعی که مورد توجه برخی از جامعه شناسان غربی قرار گرفته مربوط به دورههایی از تاریخ آن جوامع میشود که تحولات اجتماعی و فرهنگی سریع در آن کشورها در حال رخ دادن بوده است. در چنین شرایطی نهادهای پیشین کارکردهای آشکار و پنهان خود را از دست داده و رو به تضعیف بودهاند و از سوی دیگر نهادهای مدرن و جایگزین فرصت تولد و تثبیت در جامعه را پیدا نکردهاند. در این حالت صورتی از جامعه نابهنجار یا آنومیک نمایان شده و افراد جامعه را در حالتی از سردرگمی قرار میدهد بهطوری که تمایز بین رفتار خوب از بد و در سطحی عمیقتر شناخت آدم خوب از بد بسیار دشوار میشود، زیرا ابزارهای نهادمند لازم برای شناخت این تمایز وجود ندارد.
یکی از نمونههای برخورد جامعه شناسان با مسائل اخلاقی را میتوان در کار رابرت بلا در مواجهه با جامعه دهه 0791 امریکا مشاهده کرد. بلا در کار خود ضمن اعتراض به نحوه مواجهه جامعه شناسان با مسائل جامعه و نحوه ارتباط آنها با افراد جامعه به این نکته اشاره میکند که در گام اول باید جامعهشناسان از حلقههای خصوصی خود که مخاطبانشان را از بین نخبگان بر میگزینند خارج شده و در عوض باب گفتوگو را با عموم مردم باز کنند. او در این مسیر از جامعهشناسان میخواهد تنها به تبیین و نقد وضع موجود اکتفا نکنند بلکه در حرکتی عملگرایانه ضمن تحلیل وضع موجود مردم را نسبت به وضع اخلاقی جامعه آگاه کنند و در بهبود وضع اخلاقی آن سعی کنند.
رابرت بلا از مردم جامعه خود میخواهد وعده بزرگ امریکا را که همانا بینش اخلاقی مبتنی بر دموکراسی، شفقت اجتماعی، فضیلت اخلاقی و عدالت است احیا کنند و عظمت جامعه خودشان را بر پایه این اصول بسنجند نه بر پایه توان نظامی یا ثروت اجتماعی.
از نظر این صاحبنظر اجتماعی، جامعه همچون نظمی است که فرد را با اهداف متعالیتر اجتماعی و اخلاقی ورای منافع شخصی و دستاوردهای مادی و قدرت پیوند میزند و در صورت فقدان فرهنگی مشترک برای شکل دهی این اهداف اجتماعی و زندگی مشترک، جامعه به وضع غیر قابل تحمل و بیارزش به حالت جنگ همه علیه همه تبدیل میشود. رابرت بلا جامعه دهه 07 امریکا را دستخوش چنین آفتی تصور میکرد و از جامعه شناسان میخواست در تغییر این شرایط به کمک جامعه بیایند.
حال به جامعه کنونی خودمان بازگردیم. اکنون در برخی از زمینهها در جامعه ایران شاهد رفتارهایی از سوی کنشگران اجتماعی هستیم که در آن گرایش به ترجیحات شخصی بر تعهد به دیگران پیشی گرفته و جای را بر فضایل مدنی و اجتماعی تنگ کرده است.
بنابراین سؤالی که پیش میآید این است که چرا باوجود اقرار زبانی افراد به اصول اخلاقی و پذیرش این اصول، به محض قرار گرفتن در موقعیت عمل، به گونهای دیگر رفتار میکنند؟ چه چیزی آنها را در عمل به رفتارهای نابهنجار و غیر اخلاقی سوق میدهد؟ مشوقهای اجتماعی و فشارهای ساختاری در این راه کدامند؟ آیا نتایج مطلوب رفتارهای غیر اخلاقی بر نتایج مثبت رفتارهای اخلاقی برتری دارد؟ ابزارهای بررسی این زمینهها و گرایشها کدامند؟ همه اینها نیاز به بررسی جامعهشناختی دارد که باید توسط جامعهشناسان با رویکرد اخلاقی بررسی شود. رشتهای که جای خالیاش در کشور حس میشود.